دکارت معتقد است یادگیری چیزی جز طبقهبندی نیست.

در بسیاری از مواقع دانشآموزان مطالب درسی را میدانند ولی چون آنها را با طبقهبندی و نظم به ذهن خود نسپردهاند به هنگام پرسشهای کنکور و امتحان نهایی و… نمیتوانند نکات را دقیق به یاد بیاورند و بنابراین در انتخاب گزینه دچار مشکل میشوند. عامل اصلی برای نداشتن طبقهبندی خاص از آموختههای درسی، عدم محوریت کتاب درسی است؛ یعنی دانشآموز بهجای اینکه کتابهای درسی را محور مطالعه و منبع اصلی خود قرار دهد، کتابهای پرحجم کمکآموزشی مختلفی را منبع اصلی مطالعهی خود قرار میدهد و به علت تعدد منابع و حجم بالای کتابهای مذکور، امکان طبقهبندی مباحث تقریباً منتفی است. برای روشن شدن اهمیت این مطالب ذکر یک مثال ضروری است. فرض کنید شما حدود ۳۰۰ جلد کتاب دارید. اگر این کتابها را بانظم خاصی در کتابخانه خود بهصورت طبقهبندیشده و مرتب در قفسهها قرار دهید، در مواقعی که به یکی از آنها نیاز دارید، بهراحتی میتوانید به کتابخانه خود مراجعه کرده و کتاب موردنیاز خود را پیدا کنید؛ اما اگر این تعداد را بدون هیچ نظم و طبقهبندی خاصی در گوشهای از اتاق خود رویهم بریزید، برای پیدا کردن آن کتاب خاص باید وقت زیادی را صرف کنید و شاید هم حوصلهی جستجو در میان اینهمه کتاب را نداشته باشید؛ بنابراین از خیر آن میگذرید.
آموختههای شما هم مانند کتابخانه شما باید نظم خاصی در ذهنتان داشته باشند تا به هنگام پرسش، بهراحتی و در زمان مناسب بتوانید جواب آن را در ذهنتان بیابید و برای نظم خاص محوریت کتاب درسی لازم و ضروری است. مبنای برنامهریزی ما اصول علم آموزش است.
دیدگاهتان را بنویسید